ღ♥ღ تنهایی ღ♥ღ

خود‌خواه نباشید!

اسب و الاغی با هم سفر می کردند.الاغ به اسب گفت : “اگر دلت می خواهد من زنده بمانم، کمی از بار من را بردار.” اما اسب به او اعتنایی نکرد. الاغ که نمی توانست سنگینی آن همه بار را تحمل کند، به زمین افتاد و جان داد.

آن گاه صاحب اسب تمام بارها ، به اضافه‌ی پوست الاغ را پشت اسب گذاشت. اسب همچنان که زیر بار کمر خم کرده بود، ناله می کرد و با خود می گفت : ” افسوس! چه حماقتی کردم.

من حاضر نشدم اندکی از بار الاغ را به دوش بکشم. حالا نه تنها مجبورم باری را که بردوش او بود، بلکه پوست او را هم به دوش بکشم.”


برای نتیجه گیری از حکایت بالا در اینجا مطلبی را از «زیگ زیگلار» می آوریم :

شنیده ام که در اندونزی درختی به نام «یوپاس» وجود دارد.این درخت سم ترشح می کند و چنان انبوه و پر است که هر گیاهی را که در پای آن رشد کند ، نابود می کند. این درخت پناه می دهد،‌سایه دارد و نابود می کند.

متاسفانه باید بگویم که من کسانی را می شناسم که مانند این درخت هستند.فکر کنم شما هم کسانی از این نوع را می شناسید. این آدم ها خودپسندند. آن ها همه چیز را برای خود می خواهند که مرکز توجه واقع شوند. هیچ علاقه ایی به کمک به دیگران ندارند ، ولی از همه به نفع خود بهره می جویند. آنها مانند درخت «یوپاس» خاصیتی برای اطرافیان ندارند و باعث شکوفایی ، رشد و باروری دیگران نمی‌شوند.

از طرف دیگر یادم می آید وقتی کوچک بودم سعی می کردم روی ریل راه آهن راه بروم. چند قدم بیشتر نمی توانستم راه بروم و تعادل خود را از دست می دادم. اما اگر با دوستم روی ریل قرار می‌گرفتیم می توانستیم دست یکدیگر را بگیریم و تعادل خود را حفظ کنیم. در این صورت می توانستیم تا آن سر دنیا برویم.

من و تو حق انتخاب داریم.می توانیم مثل درخت یوپاس باشیم. «سم خودخواهی» ترشح کنیم. فقط به خود و خواسته هایمان بیندیشیم. در خودخواهی جا خوش کنیم یا این که همزمان با رشد زندگی به دیگران یاری دهیم. می توانی زندگی را در خدمت دیگران باشی، یا با خودپسندی گمراه کننده آن را هدر دهی. یا باید از مردم سوء استفاده کنی یا با آنها دوست شوی. هر دو باهم ممکن نیست.

نتیجه گیری دگرش:

کمی به دور و بر خودت نگاه کن…به دیگران نه، به دور و بر خودت و رفتارت. امروز تا همین الان چقدر خودخواه بودی، در رانندگی ، در صف مترو و اتوبوس، در محل کار، در خانه …!!!؟؟؟ عادت کرده ایم تا به راحتی فقط به آنچه برای خود می خواهیم فکر کنیم و بخاطر آن هر کاری انجام دهیم. بسیاری را می بینم که هر روز تلاش می کنند هر چه بیشتر از روز قبل بر دارایی ها، پُست و مقام خود بیافزایند حتی به قیمت آسیب رسیدن به همسایه شان و حتی خواهر و برادر خویش!!!!!!

از همین امروز آغاز کن. در کنار صبحانه ایی که برای توانمندی جسمت می خوری، یک جمله برای توانمندی روح و جانت نیوش جان کن :

من با بخشش و دوستی، نسبت به همنوع خود سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.

من، با بخشش و دوستی نسبت به همنوع خود سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.

من با بخشش و دوستی نسبت به همنوع خود، سم خودخواهی را از خود دور خواهم کرد.

 

 بزرگی می گوید :

«به ندرت همسایه مان را با همان ترازویی می کشیم که خودمان را وزن می کنیم! »

 

 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 15 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سرباز بی دست و پا

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت: پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم. پسر ادامه داد : ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی کند.

پدرش گفت: ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند. پسر گفت: نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند آنها در جواب گفتند: نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند. چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند. با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد. پسر آنها یک دست و پا نداشت

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 15 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

 

 

 

مــــــــرد بـــاش

نه فقط با جسمت ؛

با نگاهت ،

با احساست ،

با آغوشت

مردباش و هیچوقت نامردی نکن ؛

مخصوصا برای کسی که به مردونگیت تکیه کرده

و باورت داره


 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 15 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عشق یعنی...

 

عشق یعنی سوختن تا ساختن ،

عشق یعنی عقل و دین را باختن ،

عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،

عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،

عشق یعنی تو ملامت کن مرا،

عشق یعنی می ستایم من تو را ،

عشق یعنی در پی تو در به در ،

عشق یعنی یک بیابان درد سر،

عشق یعنی با تو آغاز سفر ،

عشق یعنی قلبی آماج خطر،

عشق یعنی تو بران از خود مرا ،

عشق یعنی باز می خوانم تو را ،

عشق یعنی بگذری از آبرو ،

عشق یعنی کلبه های آرزو،

عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ،

عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،

عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،

عشق یعنی سروهای سر بلند ،

عشق یعنی خارها هم گل کنند،

عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،

عشق یعنی سایه بانم من تو را ،

عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،

عشق یعنی می پرستم من تو را،

عشق یعنی آن نخستین حرفها ،

عشق یعنی در میان برفها ،

عشق یعنی یاد آن روز نخست ،

عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ،

عشق یعنی تک درختی در کویر ،

عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،

عشق یعنی بگذری از هفت خان ،

عشق یعنی آرش و تیر و کمان

 

 

        

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 15 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 15 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 58 59 60 61 62 ... 118 صفحه بعد

درباره وبلاگ

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند مردمی که صادقانه دروغ میگویند و خالصانه به تو خیانت می کنند ! در این شهر هر چه تنها تر باشی پیروزتری!!


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , agasaeed.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM