ღ♥ღ تنهایی ღ♥ღ

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دوستت دارم

                  

 

چشمانش پر از اشک شده بود به من نگاه کرد و گفت : مرا دوست داری؟

به چشمانش خیره شدم، قطره های اشک را از چشمانش زدودم و خدا حافظی کردم، ، روزی دیگر که او را دیدم، آنقدر خوشحال شد که  خود را در آغوش من انداخت  و سرش را روی سینه ام گذاشت و گفت اگر مرا دوست داری امروز بگو...!

ماه ها گذشت و در بستر بیماری افتاده بود، به دیدارش رفتم و کنارش نشستم و او را نگاه کردم و گفت بگو دوستم داری...!

می ترسم دیگر هیچگاه این کلمه را از دهانت نشنوم، ولی هیچ حرفی نزدم به غیر از خداحافظی ....!

وقتی بار دیگر به سراغش رفتم روی صورتش پارچه سفیدی بود، وحشت زده و حیران پارچه را کنار زدم ، تازه فهمیدم چقدر دوستش داشتم...

امروز روز مرگ من است ، مرگ احساسم ، مرگ عاطفه هایم

امروز او می رود و مرا با یک دنیا غم بر جا می گذارد

او می رود بی آنکه بداند به حد پرستش دوستش دارم

 

 

قبل از اینکه دیر بشه بهش بگین دوسش دارین....

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

♥ عاشقی

                               

 

زیباتر از تمام غزل هاست عاشقی ،
عمری به وسعت شب یلداست عاشقی ،
صاف و زلال می شوی آری شبیه اشک ،
وقتی میان چشم تو پیداست عاشقی ،
عاشقی حالا که دور مانده ام از آسمان عشق ،
حالا که من زمین و ثریاست عاشقی ،
عاشقی پس خاک می شوم که تو بر من قدم زنی ،
اینگونه حس می کنم که چه زیباست عاشقی

 

 

 

 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دختره نوشته :
“مرد موجودیست تنوع طلب که با داشتن زنی زیبا به میمون هم چشمک میزند.!!!”
یکی زیرش کامنت گذاشته
“فعلا داشته باش تا بعد “

-------------------------------------------------------

این خواننده های جدید رو دیدین ؟چه سبکی دارن؟
سه دقیقه آهنگه، سی ثانیه اولش خودش و دوستاش رو معرفی میکنه
دو دقیقه وسطش با صدای گوسفندی دو تا کلمه رو هی تکرار میکنه
سی ثانیه آخر هم باز دوباره خودش رو معرفی میکنه

------------------------------------------------------

اعتراف میکنم دیروز تنهایی با ماشین رفتم نون بخرم ، نون رو خریدم
اومدم سمت شاگرد نشستم
یکی دو نفر فهمیدن جریانو ! منم خواستم خیلی دیگه ضایع نشه
الکی داشبورد ماشین رو باز کردم و بستم
رفتم نشستم پشت فرمون و سریع محل رو ترک کردم !

----------------------------------------------------

پشت یه ماشین آشغالی نوشته بود:
واسه هر آشغالی خودتو کثیف نکن ..

---------------------------------------------------

اس ام اس اومده “هم میهنان عزیز, محصولات لبنی میهن فقط با آرم میهن عرضه میشود”
. آخه نه که ما فکر میکردیم با آرم شبکه ۳ عرضه میشه, از اون لحاظ

------------------------------------------------

در رساله شیمی خود هر چه گشتیم ماده بود دریغ از یک نر !

--------------------------------------------

یک پیشنهاد !
دختر خانوما خونه از شما جهیزیه از ما
ببینم چیکار میکنیدا !

 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پشت پیستاز

 

من کلآ زیاد سوتی کلامی نمی دم ولی اعتراف می کنم از بچگی با کلمه “پست پیشتاز” مشکل داشتم.(کلماتی که میبینید اشتباه املایی نیست!! کل مکالمه ابتدایی من سی ثانیه هم طول نکشید!!)

امروز رفتم اداره پست خیلی هم عجله داشتم به اولین باجه که رسیدم گفتم:آقا ببخشید,”پشت پیستاژ!!!” کجاست؟
بنده خدا خیلی عادی گفت:کجا بهت آدرس دادن؟
_:نمیدونم,اداره شماست از من میپرسی؟
_:آخه من باید بدونم “پیست…اژ” کجاست که بگم “پشتش”کجاست!!(بیچاره فکر کرد دارم آدرس می پرسم و “پیستاژ” هم اسم جاییه)
_:شما نمیدونی قسمت “پیشتاز”کجاست؟
_:تو میخوای بری “پشت” “پیشتاز” چکار کنی؟اونجا کسی رو راه نمیدن!
_:آقای محترم من “پشت” جایی نمیخوام برم,میخوام برم”پشت پیستاژ”…
یارو که دیگه کلافه شده بود بلند شد گفت:چی میگی بابا تو؟!!”پشت” کجا میخوای بری؟!!
منم شاکی گفتم:میخوام این لامصب رو با پست اکسپرس بفرستم
یارو یه سه ثانیه ای تو چشای من نگاه کرد……دیگه نتونست جلو خودش رو بگیره,افتاده بود کف زمین عین سوسک برعکس شده از خنده دست و پا میزد!!!
منم هم خندم گرفته بود هم مثه این بچه ها که تازه زبون باز میکنن و نمیتونن منظورشون رو برسونن عصبی شده بودم
رفتم پیدا کردم این خراب شده کذایی رو کارم رو انجام دادم دارم میرم بیرون,یارو منو دید دوباره زد زیر خنده,صدام کرد گفت بیا جلو,رفتم جلو آروم میگه:جون مادرت یه بار دیگه بگو “پست پیشتاز”!!!!
منم یه نفس عمیق کشیدم,تمرکز کردم,با یه مکث طولانی گفتم………….: “پشت پیستاژ”!!!!!
از زور ناتوانی میخواستم گریه کنم!!!
بماند که اون بنده خدا چخ حالی داشت دیگه!

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 20 اسفند 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 ... 94 95 96 97 98 ... 118 صفحه بعد

درباره وبلاگ

در این شهر صدای پای مردمی است که همچنان که تو را میبوسند طناب دار تو را میبافند مردمی که صادقانه دروغ میگویند و خالصانه به تو خیانت می کنند ! در این شهر هر چه تنها تر باشی پیروزتری!!


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , agasaeed.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM